87/3/14:: 12:54 صبح
مرصـاد
دیدگاه
وقتى به هوش و زکاوت بهلول نگاه میکنم بیشتر به شیعه بودن خود افتخار میکنم.
«بهلول بن عمرو کوفی» از دانشمندان زیرک و زبردست و نکته سنج عصر امام صادق و امام کاظم (علیهما السلام) بود، او براى اینکه قاضیِ هارون الرشید نشود خود را به دیوانگى زد، تا هارون از او منصرف شده و مقام قضاوت را به او واگذار ننماید.
او اهل مناظره بود و با استدلال و لطائف بسیار ظریف، پوچى عقاید انحرافى مخالفان را آشکار مینمود.
یکى از مناظرات جالب او با ابوحنیفه (رئیس و امام مذهب حنفی) بود.شنیده بود ابو حنیفه در درس خود گفته است: «جعفر بن محمد [امام صادق علیه السلام] سه مطلب را گفته، ولى من هیچکدام از آنها را قبول ندارم و آنها را نمیپسندم، و آن سه مطلب این است:
1. «شیطان به وسیله آتش، عذاب خواهد شد» و این درست نیست زیرا شیطان از آتش آفریده شده، و چیزى که از سنخ آتش است به وسیله آتش، اذیت نمیشود.
2. «خدا دیده نمیشود.» با اینکه هر چیز موجودی، بناچار قابل دیدن است. (اگر دیده نشود، وجود ندارد)
3. «کارهایى که بندگان انجام میدهند، خودشان با اختیار خود، آنها را انجام میدهند»، با اینکه آیات و روایات بر خلاف این قول است و کارهاى بندگان را به خدا نسبت میدهند (ما در کارها مجبوریم نه مختار).
بهلول به سراغ ابوحنیفه رفت و چون او را دید، کلوخى از زمین برداشت و بر پیشانى ابوحنیفه زد. ابو حنیفه از بهلول، نزد هارون الرشید شکایت کرد.
هارون دستور داد بهلول را حاضر کردند و او را سرزنش نمود.
بهلول در آن مجلس به ابوحنیفه گفت:1. آن دردِ جاى کلوخ را که ادّعا میکنى به من نشان بده که بنگرم و اگر نشان ندهى پس در عقیده خود که میگویى هر چیز موجودى، دیدنى است، خطا میکنى.
2. تو میگویى جنس، موجب آزار هم جنس نخواهد شد. تو از خاک آفریده شدهاى، بنابراین نباید کلوخى که از خاک است، به تو آسیب رسانده باشد.
3. وانگهى من گناه نکردهام، چرا که به عقیده تو کارهایى که از بنده سر میزند، فاعل آن خدا است، بنابراین خدا تو را زده است نه من!!
ابو حنیفه که این سخن حکیمانه را شنید، ساکت شد و در حالى که شرمنده شده بود، از مجلس برخاست و فهمید که ضربه بهلول به خاطر پاسخ به عقاید بى اساس او بوده است. منبع: وبلاگ
صور اسرافیل
کلمات کلیدی: